
«خدا به داد مردم فلسطین برسد.» این جمله ای است که پس از هربار جنایت های هولناک اسراییل در فلسطین بر زبان رانده می شود. آیا اینگونه همدردی ها به جاست و فایده ای برای مردم بیگناه فلسطین دارد؟ با توجه به شرایط موجود جز این چه می توان گفت؟
به گزارش بین الملل شفقنا(پایگاه بین المللی همکاری های خبری شیعه)، انسی الحاج، نویسنده لبنانی در روزنامه الاخبار می نویسد: من را ببخشید اما از دهه چهل قرن گذشته، خدا به تنهایی همراه و یار و یاور مردم فلسطین بوده است و برادران! عرب فقط نظاره گر این گوشتخوار وحشیانه اسراییل در فلسطین بودند. بله روی سخنم با عرب هاست. این جدا از نقش صهیونیست ها، غربی ها و شرقی ها در روند این ماجراست. آخرین وعده غذایی از گوشت فلسطینی ها، در غزه تهیه شد. غزه بی گناه که فقط و فقط به خاطر مصالح کمپین ناتانیاهو در انتخاب اخیر اسراییل نفسهایش به شماره افتاد.
در این شرایط کشورهای عربی به سرعت وارد میدان شدند و با اقدامات ظاهرا به صلاح غزه، در کار دار زدن مسیح مشارکت کردند. برخی از این کشورها در پوشش جهاد، سفیر اسراییل را احضار کردن، به شورای امنیت شکایت کردند، دوان دوان در غزه حضور یافتند و سناریوهایی از این قبیل که هیچکدام نتوانستند توافقنامه کمپ دیوید را لغو کنند و یا حداقل تهدیدی برا اعلام رسمی جنگ اعراب با اسراییل باشد.
و نتیجه آخرین ضیافت اسراییل در غزه
20 کشته اسراییلی، بیش از 160 شهید و یک هزار مجروح و تخریب بقایای زیرساخت های فلسطینی و بدتر از آن تالمات و فشارهای روحی و روانی که بی گمان حتی اعراب نمی دانند چنین چیزی هم ممکن است بعد از این کشتار وحشیانه به وجود آید.
یک نگاه به چشمان مقامات اسراییلی کافی است تا بفهمیم که ما در منظر آنان حشره ای بیش نیستیم و در این میان باید تمامی سرزنش ها را به سوی خود روانه کنیم چرا که در نگاه مسوولان و مقاماتمان هم جایگاهی فراتر از یک حشره نداریم، حتی ما از نظر خودمان هم ارزشی در حد یک حشره داریم.
باید گفت که در حال حاضر اعراب هر فعالیتی که بکنند و هر نقشه ای که بکشند، دشمنان از آن با خبر هستند. دشمنان کنترل اعراب را در دست گرفته اند و بدون اینکه خودشان احساس کنند همچون عروسک های خیمه شب بازی در دشت آنها حرکت می کنند و با بروز کوچکترین مشکل آن را با برچسب سوتفاهم، کم اهمیت جلوه می دهند.
علاوه بر این، نوعی خود فریبی نیز بین اعراب حاکم است آنها به خیال خود می خواهند جامعه بین المللی را فریب دهند و فکر می کنند زیرک تر از بازیگران اصلی بین المللی عرصه سیاست هستند. بازیگرانی که منابع ملی اعراب، مثل نفت را می دزدند، در سرزمینشان ناامنی ایجاد می کنند و در ازا گرفتن منابع با ارزششان، اسلحه های قدیمی و از کار افتاده را به آنها می فروشند. این “بازار” تفاهم میان یک قربانی معتاد و یک شکنجه گر بیرحم است که گویا هیچ وقت از آن گریزی نیست.
جنگ ها تمام می شود، عده ای می میرند و هرکس از این مهلکه ظاهرا جان سالم به در برده، در مرحلهای دیگر به کام مرگ فرا خوانده می شود و این یک دور و تسلسل ناتمام است. در واقع کسانی که زنده می مانند، کاملا اتفاقی از مرگ می گریزند. گویا مرگ یک وظیفه ملی و نوعی سرویس دهی و خدمت رسانی بین المللی است که اگر با گلوله همراه نباشد ممکن است از طریق تصادف اتفاق بیفتد.
به کجا چنین شتابان؟ این همه شتاب برای رسیدن به کدامین لذت؟ برای رسیدن به قهوهخانه هایی که ورشکستگی برای صاحبانشان همچون مرگ است یا به خانه هایتان که ملال آورتر از گورستان است؟
آنقدر جنگ و مصیبت های عمومی زیاد شده که شاید تو از پرداختن به غم ها و مشکلات شخصی ات خجالت بکشی و بیش از پیش در گرفتاری ها و غم ها غرق شوی. هنوز به دنبال یک آتش بس، نفس راحتی نکشیده ای که دوباره مصیبتی دیگر همچون آوار بر سرت خراب می شود.
مبارزه مردم فلسطین قابل درک است و در این میان چیزی که قابل فهم نیست مشارکت جوانان اسراییل در انتخابات ناتانیاهو و همکاری در پروژه شوم اسراییل است. حیات انسان ها از میلیون ها سال پیش آغاز شده است، در این میان این عاقلانه است که انسان ها به سالها قبل برگردند و یک تجربه شکست خورده را تکرار کنند؟ آیا تاریخ عبرت آمیز نیست؟ بشر بی گمان باید بسیار کوته فکر باشد که حوصله اش از تکرار تاریخ سر نمی رود.
انتهای پیام
http://www.shafaqna.com