پایگاه بین المللی همکاریهای خبری شیعه (شفقنا) ، يكى از مهمترين اهداف بعثت پيامبران الهى، ايجاد قسط و عدل و كمك رسانى به محرومان و ضعيفان جامعه و برقرارى عدالت در جامعه است.
در جامعه اسلامى بايد مسلمانان از لحاظ توزيع ثروتهاى عمومى، امنيّت، امتيازها و بهداشت و درمان، دسترسى اطلاعات مورد نياز و ساير خدمات در حدّ مساوى قرار گيرند و موقعيت سياسى، اجتماعى و دينى عدهاى، نبايد موجب از بين رفتن عدالت اجتماعى و در نتيجه تضييع حقوق ضعيفان و طبقات محروم گردد.
رهبران الهى، تلاش مىكنند كه فقراء و محرومين جامعه، علاوه بر ارتقاء فكرى و فرهنگى از محروميتهاى مادّى نيز رها شده و يك زندگى مناسب و در شأن خود داشته باشند. از اين رو اولياء دينى بر خود فرض مىدانند كه در حد توانِ با انواع فقر و محروميت مبارزه كرده و اين پديدهى زشت و زيانبار را كه نتيجه بىعدالتى و ظلم و ستم برخى از اصحاب زر و زور مىباشد، از جامعه ريشه كن نمايند و قسط و عدالت و مساوات را جايگزين آن سازند.
.
با توجه به اين موضوع مهم در اين فرصت فرازهايى از سخنان و سيره حضرت امام حسينعليه السلام را در امداد به محرومان و نيازمندان انتخاب كرده و در معرض مطالعه خوانندگان گرامى قرار مىدهيم. تا بدين وسيله يكى از زيباترين صفحات رزين تاريخ انسانيت و احترام واقعى به حقوق بشر را در طول زندگى ورق بزنيم، باشد كه علاقمندان حضرت بويژه دست اندركاران مسئول، شيوه خداپسندانهاى آن امام همام را مدّ نظر قرار داده و جامعه را به سوى خير و صلاح و سعادت ابدى پيش ببرند .
جامعهاى كه حق محرومان و ضعيفان از زورداران بدون اضطراب و واهمه باز ستانده نشود، افراد آن جامعه هيچگاه روى سعادت و رستگارى نخواهند ديد.
– رفتار امام حسينعليه السلام با نيازمندان
يارى به بدهكاران بىبضاعت
ملاقات بيماران، دلجوئى از گرفتاران، دستگيرى از درماندگان از خصلتهاى بارز و هميشگى سالار شهيدان بود. آن حضرت به ملاقات بيماران بىبضاعت مىرفت و علاوه بر تفقّد احوال آنان، مشكلات مادى و گرفتارىهاى اقتصادى آنان را در حد توان بر طرف مىكرد.
روزى امام حسينعليه السلام به ملاقات بيمارى بدهكار به نام اسامةبن زيد رفت. او در بستر بيمارى آه و زارى مىكرد و هى مىگفت: اى واى از دست غم و اندوه! حضرت از او پرسيد: چه اندوهى دارى؟ اسامه بن زيد گفت: بدهكارم و غم و غصه شصت هزار درهم قرض تمام وجودم را فرا گرفته است. امام فرمود: ناراحت نباش! من تمام بدهىهاى ترا پرداخت مىكنم. اسامه گفت: مىترسم قبل از پرداخت بدهىهايم، بميرم. حضرت سيدالشهداءعليه السلام فرمود: من تمام بدهىهاى تو را قبل از مرگ تو مىپردازم.
حضرت اباعبداللّهعليه السلام همچنان كه وعده داده بود قبل از مرگ اسامه تمام قرضهاى وى را پرداخت.
بخشش محبوبترين مال
امام حسينعليه السلام در كمك رسانى به طبقات محروم جامعه، گاهى شكر تصدّق مىداد. از آن حضرت پرسيدند: يابن رسول اللّه! چرا شكر در راه خدا مىدهيد؟ امام فرمود: من خودم، شكر دوست دارم و خداى متعال در قرآن شريف فرموده است: «لَنْ تَنالُ البرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ»؛ هرگز به مقام حقيقى نيكوكاران نمىرسيد، مگر اين كه از آنچه دوست مىداريد در راه خدا انفاق كنيد. و انفاق دوست داشتنىترين مال پيش من، از بهترين چيزهاست.
توجه به آبرو و شخصيّت افراد
پيشواى سوم در يارى رسانى به درماندگان و بىپناهان براى آبرو و حيثيّت آنان اهميّت زيادى قائل بود. آنچنان كه در بخششها و امدادهاى خويش اين نكته را هميشه مدّ نظر داشت كه مبادا عزّت نفس و شخصيّت نيازمند خدشه دار شود.
روزى مردى بينوا كه در اثر فشار زندگى از همه جا دستش كوتاه شده و با اميد رسيدن به نوايى به مدينه آمده بود از كريمترين و سختىترين فرد آن شهر سؤال كرد. به او گفتند: حسين بن علىعليهما السلام سخىترين انسان در اين جاست. او در جستجوى آن حضرت به مسجد رفت و آن برزگوار را در حال نماز يافت. آنگاه با ابياتى چند خواستهاش را مطرح نمود:
لَمْ يَخِب الآن مَنْ رَجاك وَ مَنْ
حَرَّكَ مِنْ دُونِ بابِكَ الحَلَقَةِ
اَنْتَ جوادٌ و انت مُعتمدٌ
اَبُوكَ قَد كانَ قائلُ الفَسَقَةِ
لَولا الذّى كانَ مِن اَوائِلِكُم
كانت عَلَينا الجَهيمُ مُنْطَبَقَةِ
نا اميد و مأيوس نمىشود كسى كه به تو اميد بسته و درب خانهات را بكوبد.
تو بخشندهاى و تو مورد اعتماد هستى و پدرت نابود كنندهاى افراد فاسق و تبهكار بود.
اگر هدايتها و زحمات شما خاندان رسالت نبود، عذاب جهنّم همه ما را فرا مىگرفت.
امام حسينعليه السلام بعد از شنيدن سخنان وى رو به قنبر كرده فرمود: آيا از مال حجاز، چيزى به جاى مانده است؟ قنبر گفت: بلى، چهار هزار دينار داريم. امام فرمود: قنبر آنها را حاضر كن كه اين شخص در مصرف آنها از ما سزاوارتر و نيازمندتر است.
سپس به منزل رفته و رداى خود را كه بردى (يمانى) بود، از تن در آورده و دينارها را در آن پيچيده به خاطر شرم و حيا از اعرابى از لاى در به آن مرد نيازمند داد و اشعار او را نيز با ابياتى زيبا و در همان وزن پاسخ گفت:
خُذْها فَاِنّى اِلَيكَ مُعْتَذِرٌ
وَاعْلَمْ بِاَنّى عَلَيْكَ ذُو شَفَقَةٍ
لَوكانَ فى سيرِنا الغَداةُ عَصا
اَمْسَتْ سَمانا عَلَيكَ مُندَفِقة
لكِنَّ رَيْبَ الزَّمانِ ذُو غِيرٍ
وَالْكَفُّ مِنّى قَليلَةُ النَّفَقَةِ
اينها را بگير من از تو عذر مىخواهم و بدان كه من به تو علاقمند و مهربان هستم. اگر امروز قدرت و حكومتى دست ما بود، آسمان جود و رحمت ما بر تو ريزش مىكرد.
ولى حوادث روزگار در حال دگرگونى است (بدين جهت تنگدست شده) و بخشش ما اندك شده است.
مرد عرب آن هديهها را گرفته وگريست، امام حسينعليه السلام فرمود: آيا عطاى ما را كم شمردى؟ گفت: نه، هرگز! بلكه به اين مىانديشيم كه اين دستان پرمهر و با سخاوت چگونه در زير خاك پنهان خواهد شد.
يار يتيمان و بىپناهان
حضرت اباعبداللّهعليه السلام همانند پدر گرامىاش اميرمؤمنان علىعليه السلام از رسيدگى به وضع يتيمان، غافل نبود، آن حضرت تلاش مىكرد كه نياز آنان را در جامعه اسلامى، به قدر امكان بر طرف ساخته و مرهمى بر دل اندوهناك آنان بگذارد، بدين جهت بطور ناشناس و در دل شب به رفع حوائج يتيمان و مستمندان، همت مىگماشت.
اين عمل حضرت حسينعليه السلام آنچنان دور از انظار مردم بود كه تا بعد از شهادت آن بزرگوار كسى متوجه اين خصلت خدا پسندانه آن حضرت نشد.
شعيب بن عبدالرحمن خزاعى مىگويد: بعد از واقعه عاشورا مردان قبيله بنىاسد – هنگامى كه خواستند جسد مطهر امام حسينعليه السلام را دفن كنند، در دوش آن حضرت اثر پينه و كوبيدگى زخمى يافتند كه كاملاً از جراحتهاى جنگى متفاوت بود، زخم كهنهاى بود كه هيچ شباهتى به زخمهاى روز عاشورا نداشت. از امام زين العابدينعليه السلام در اين مورد سؤال كردند و آن حضرت در پاسخ فرمود: «هذا مِمَّا يَنْقُلُ الْجِرابَ عَلى ظَهْرِهِ اِلى مَنازِلِ الاَرامِلِ وَ اليَتامى»؛ اين زخم در اثر حمل بار و كيسههاى غذا و هيزم به خانههاى بيوه زنان، يتيمان و مستمندان مىباشد كه پدرم بر دوش خويش آنها را حمل مىكرد.
شهريارى كه به شب برقع پوش
مىكشد بار گدايان بر دوش
ناشناسى كه به تاريكى شب
مىبرد نان يتيمان عرب شهريار بنده نواز
توزيع بيت المال به نفع نيازمندان
حضرت سيدالشهداءعليه السلام در مواقع مقتضى براى حمايت از نيازمندان و محرومان جامعه اسلامى به اقدامات عملى و حركتهاى انقلابى دست مىزد. آن حضرت از آنجايى كه حجت الهى و امام امت بعد از شهادت برادرش امام مجتبىعليه السلام بود، با استفاده از نفوذ معنوى و اقتدار خويش در اموال حكومت و بيت المال مسلمانان تصرف كرده و آن را به نفع محرومان و درماندگان جامعه توزيع مىنمود.
در سال پنجاه و چهارم هجرى، يكى از كاروانهاى حامل اموال حكومتى كه از يمن براى معاويه در شام ارسال شده بود، به مدينه رسيد. امام حسينعليه السلام دستور داد تا آن را توقيف نموده و محمولههاى آن را در ميان نيازمندان بنىهاشم و ديگران تقسيم نمايند. آنگاه به معاويه نامهاى به اين مضمون نوشت: از حسين بن على به معاويه ابىسفيان! اما بعد، ما با كاروانى مواجه شديم كه اموال و پوشاك و عنبر و انواع عطرهاى ديگر را براى تو مىآورد، تا آنها را در خزائن دمشق ذخيره كرده و در رفاه و آسايش و بستگانت مصرف نمايى. اما من به آنها نياز داشتم و قبل از تو آن را تصرف كردم. والسلام.
اين عمل انقلابى حضرت اباعبداللّهعليه السلام اسباب نارضايتى معاويه را فراهم آورد و طىنامهاى آن حضرت را از عواقب اين كار برحذر داشت.
پاسدارى از منابع خيريه
آن حضرت به محافظت از منابع در آمد فقراء و نيازمندان اهتمام جدّى داشت. و علاوه بر اين كه منابع درآمدى را بر محرومين و نيازمندان وقف كرده بود، از موقوفات ديگر نيز حمايت و پاسدارى مىكرد. روايت زير يكى از اين نمونه را بيان مىكند:
زمانى امام حسينعليه السلام بر اثر رسيدگى به فقرا و محرومين تنگ دست وبدهكار گرديد؛ معاويه از فرصت استفاده كرده و نامهاى را به همراه دويست هزار دينار به آن حضرت ارسال نمود. او در نامه خود از امام خواسته بود كه چشمهاى نيزر را – كه اميرمؤمنان علىعليه السلام آن را با دستان خويش حفر كرده و درآمد آن را بر فقراى مدينه و در راهماندگان وقف كرده و اختيار آن در دست امام حسينعليه السلام بود – با او معامله كند. حضرت اباعبداللّهعليه السلام درخواست وى را به شدت رد كرده فرمود: «انَّما تَصَدَّقَ بِها اَبى لِيَقىَ اللّهُ بِها وَجْهَهُ حَرَّ النَّارِ وَ لَسْتُ با يِعُها بِشَىءٍ»؛ پدرم على اين چشمه را در راه خدا وقف كرده است تا اين كه خداوند متعال او را از آتش جهنم نجات دهد و من آن را به هيچ قيمتى نخواهم فروخت.
يارى به محرومان فرهنگى
يكى از مهمترين محروميتها، فقر عاطفى و فرهنگى است. تعداد محرومان اين طيف، به مراتب بيشتر از نيازمندان مادى و اقتصادى است. چرا كه اوّلاً فقر مادى محسوس است اما نيازهاى عاطفى و فرهنگى غير محسوس هستند. ثانياً مربى آگاه و دلسوز لازم است كه اين نياز را بر طرف نمايد و كار هركس نيست. فقر مادى همچون فقر معنوى انسان را نمىآزارد و محرومان مادى همانند محرومان معنوى در معرض سقوط و هلاكت نيستند.
در سيره عملى امام حسينعليه السلام نه تنها به محروميتهاى ظاهرى و مادى توجه مىشد بلكه كسانى كه از جنبه عاطفى، فرهنگى و معنوى كمبود داشتند نيز در زير چتر پوشش آن حضرت قرار مىگرفتند.
ابن عساكر مىنويسد: فردى به نام عصام شامى وارد مدينه شد. مشاهده سيماى پاكيزه و نورانى امام حسينعليه السلام آتش حسد و كينه ديرينه را در دل او شعلهور ساخت و او ناتوان از كنترل احساسات زشت خويش نزد آن حضرت رفته، پرسيد: آيا تويى پسر ابوتراب؟ فرمود: بلى.
عصّام، هر چقدر مىتوانست به امام و پدر بزرگوارش فحش و ناسزا و كلمات ركيك نثار كرد. امام بعد از شنيدن سخنان ناپسند وى، با عطوفت و مهربانى به وى نگريسته و آياتى را در فضيلت عفو و گذشت قرائت كرد، آنگاه به عصام فرمود: اى برادر! برخود سبك و آسان بگير و براى من و خودت استغفار كن! مطمئن باش اگر از ما يارى بخواهى ياور تو خواهيم بود و اگر عطا و بخشش بطلبى، به تو عطا مىكنيم و اگر ارشاد و راهنمايى بجويى تورا ارشاد خواهيم كرد (هرنيازى و گرفتارى دارى به ما بگو)
او بعد از اين رفتار شفقتآميز امامعليه السلام از جسارتهاى خود پشيمان شد. حضرت اباعبداللّهعليه السلام وقتى در چهره او نشانه ندامت را مشاهده كرد، اين آيه را قرائت نمود: «لا تَثْريبَ عليكم اليوم يغفِرُ اللّهُ لكُم وَ هُوَ اَرْحَمُ الرّاحمين»؛ امروز ملامت و توبيخى بر شما نيست، خداوند شما را مىبخشد و او «ارحم الراحمين» است. در اين حال از عصام پرسيد: آيا از اهل شام هستى؟! گفت: بلى. حضرت در ادامه به او فرمود: هر نيازى دارى، بدون اضطراب و شرم و خجالت از ما بخواه كه انشاء اللّه برآورده مىشود. عصّام با مشاهده اين همه بزرگوارى، انسانيت و اخلاق، آنچنان از خود و عمل ناپسندش شرمنده شد كه در آن لحظه آرزو مىكرد كهاى كاش به زمين فرو مىرفت! اما بعد از اين حادثه در منظر او شخصيت امام حسينعليه السلام و پدر گرامىاش محبوبترين افراد روى زمين بودند.
منابع :
– مناقب آل ابی طالب (ع) ، جلد سوم
– بحار الانوار جلد 44
– مستدرک الواسائل جلد 7
– سوگنامه آل محمد صفحه 211 و 212
– حیاة الامام الحسین علیه السلام ، جلد دوم
– تاریخ طبری جلد 4